دختر و پسر خوشگل من

پارک محله

د یروز دخترم رو بردم پارک محله مون ، بعد از مدتها دوست قدیمی اش نیلارو دید اما یادش نبود انگار. ولی  در وجود کودکانه اش شور و اشتیاق منتج از پیدا کردن یه دوست فارسی زبان موج میزد . الهی بگردم بچه ام این اواخر همش در صدد فهم زبان نامفهوم کودکان دور و برش بود برای همین خیلی در صدد دوستیابی نبود .  خلاصه دیروز روز خوبی براش بود منم شبنم (مامان نیلا) و جیران همسایه و دوستای قدیمی ام رو دیدم . وقتی برگشتیم مجبور شدم  الی رو در حموم بشورم چون توی پارک دوتا بچه آبله مرغون گرفته بودن و من میترسیدم الی هم از اونا بگیره . 
26 خرداد 1395

هفته 19 بارداری پسرم

این روزا هفته 19 بارداری رو طی میکنم . شنبه اول هفته رفتم پیش دکتر اداره تشکیل پرونده دادم تا بعدا که خواستم مرخصی بگیرم بتونم براحتی اقدام کنم. دیروز (یکشنبه 23 خردادماه 95) با بابایی رفتیم دو تا پیرهن بارداری راحت گرفتیم هوا دیگه خیلی خیلی گرم شده، نمیشه شلوار رو این حرفها پوشید . دم برگشتن رفتیم از خانه کودک فراز برای آجی یه میز تحریر خوشگل با مدادشمعی ، مداد رنگی و کتاب نقاشی و شن بازی گرفتیم . خیلی خیلی خوشحال شد . همش روش مینشست و پا میشد . اینم یه عکس از میز تحریر الیسای خوشگلم . ...
24 خرداد 1395

سونوگرافی آنومالی در 18 هفتگی

دیروز در 17 هفته و 6 روزگی رفتم سونوگرافی آنومالی . مرکز سونوگرافی در بلوار کشاورز بود و دکترش هم خانم فرج الله بود ، خیلی تعریفش رو شنیدم البته سونوی جنسیت و آنومالی دخترم رو هم رفته بودم پیشش. خیلی خیلی معطل شدیم ساعت 5:30 رفتیم 8 نوبت مون شد. بهرحال همه چی خوب بود ، توکل به خدا . ایشاا... همیشه سلامت باشی پسرم .
19 خرداد 1395

سونوگرافی تعیین جنسیت

هفته سوم که ایران بودیم و مامانی در هفته 17 بارداری بود بهمراه بابایی رفتیم مرکز سونوگرافی سامان برای تعیین جنسیت نی نی خوشگلمون. این مرکز همون مرکزی بود که برای دخترم -الیسا- هم اونجا رفته بودیم خیلی خیلی استرس داشتیم در اون لحظه من و بابایی هی راجع به حدسیات مون صحبت میکردیم همش فکر میکردم نی نی مون دختره ولی بابایی نظرش گاهی با من فرق داشت، نشستیم نوبت ما که شد، رفتیم داخل .  سونوگرافیست آقای دکتر برفه ای بود همون اول ازمون پرسید  دکترتون کیه؟ منم گفتم تازه اومدم ایران و هنوز دکتر انتخاب نکردم الانم بدون نسخه اومدم برای تعیین جنسیت . وقتی سونو  کرد اول یه رقم در مورد طول رحم  و این حرفا گفت، بعد دومین حرفی که گفت تا د...
16 خرداد 1395

سفر شمال در 18 هفتگی

خیلی خسته ام ، خاله اینا بمناسبت اومدن ما از کانادا ما رو دعوت کردن شمال و ما از پنج شنبه13 تا شنبه 15 خرداد چابکسر بودیم البته مامان جون اینا هم بودن منهای خاله اگی که با خانواده نامزدش رفته بود. یادمه وقتی برای دختر خوشگلم حامله بودم در 7 ماهگی با دوستامون رفتیم شمال (عباس آباد)، خیلی سختم نبود حسابی زبر و زرنگ بودم. ولی ایندفعه سر حاملگی پسر نازنینم علی رغم اینکه توی 5 ماه بودم خیلی خیلی سختم بود دلیلش شاید بالا رفتن سن و وزنم باشه. کلا این روزا خیلی تنبل هستم سر کار هم احساس خستگی مفرط میکنم البته سر کار عادیه، چون از اونجائیکه یه سال خونه بودم، عادت به کار کردن دیگه ندارم و از طرفی چون این روزا با مادرشوهرم با هم هستیم راحت نیستم ...
16 خرداد 1395

این روزای من

قراره تقریبا اگه خدا بخواد سه ماهی ایران باشیم (از خرداد تا نیمه شهریور) و بسلامتی در ماه هشتم برگردیم تورنتو . این روزا همش دعا میکنم که خدا کنه همه چی به خوبی و خوشی پیش بره و ما برگردیم .  از اونجائیکه دیر میشه و وقتی برگشتیم تورنتو خیلی کار داریم کارایی مثل اجاره خونه و اسباب کشی،  شاید یه چیزایی مثل لباس از ایران برات بگیرم شایدم نه، همه چیزاتو بزارم برای تورنتو . حالا ببینیم چی میشه بهرحال دوستت دارم پسرم و بهت فکر میکنم .
16 خرداد 1395

غربالگری سه ماهه اول و دوم من

غربالگری سه ماهه اول رو در تورنتو با نسخه فامیلی دکترمون در لایف لب نورث یورک انجام دادم؛ نتایج اش خوب بود . برای غربالگری سه ماهه دوم چون اونجا نبودم دکترم "دکتر بران" گفت نیازی نیست ولی من وقتی اومدم ایران رفتم آزمایشگاه نیلو . البته دکترم خانوم رزا مقدم برای آزمایش غربالگری دوم معرفی ام نکرد گفت دیره ، ایشون معتقدند  ایده آل ترین زمان برای آزمایش خون غربالگری دوم 15 هفتگی هستش و از اونجائیکه من توی 18 هفته بودم برام فقط سونوی انومالی رو نوشت که برم انجامش بدم و برای آزمایشش برام نسخه ننوشت. من فرداش زنگ زدم آزمایشگاه نیلو گفت از 15 هفته تا 22 هفته میشه این آزمایش را انجام داد؛ منم همسری رو فرستادم تا دکتر نسخه مراجعه رو بن...
16 خرداد 1395

سرآغاز

نی نی خوشگلم، شما فرزند دوم مامانی و بابایی هستی، دخترم الیسا سه سال و دو ماهه بود که من فهمیدم برای دومین بار دارم مادر میشم . امروز که دارم اولین پست این وبلاگ رو میزارم دخترم الیسا سه سال و هفت ماهه هست و من 5 ماهه باردارم. از روز چهارم و پنجم  که حس کردم حامله ام میخواستم برات وبلاگ بسازم، ولی نشد تا امروز که در ماه پنجم هستم . امروز یکشنبه 16 خرداد 95 است( 5جون 2016) و شما نی نی خوشگل الان 19 هفته است که در دل مامانی هستی. دقیقا 8 روزه که مامانی و بابایی فهمیدند که شما نی نی خوشگلمون پسری ، یه پسر کاکل زری ... هنوز مامانی و بابایی اسمی برات انتخاب نکردند البته ایندفعه مامانی این مسولیت رو بر عهده بابایی گذاشته. این هفته، چهارمین ه...
16 خرداد 1395
1